منابع مدیریت اسلامی
شناخت هر موضوعی، مستلزم تحقیق دربارة آن است. تحقیق دربارة مؤلفان مدیریت در اسلام، موضوعی بکر وبسیار ضروری است. تاکنون گرچه عالمان دینی و اندیشمندان اسلامی فراوانی در طی 1400 سال درزمینههای فقهی، رسالهها و فتواهای متعددی از خود جای گذاشتهاند در این میان، کمتر بهنظام اداری و حکومتی اسلام پرداختهاند.
مقدمه در متون تاریخی اسلام، شماری از متفکران و پژوهشگران، ادارة امور و سازمانهای بوروکرانیْک را از دیدگاه اسلامی، مورد تجزیه و تحلیل قرار دادهاند که تشریح وتوصیف همة آنها از حوصلة این درس خارج است. تاریخ اسلام نشان می دهد که علمای مدیریت اسلامی قایل به اصول و منابعی بوده اند که بعنوان راهنمای اداره ممالک اسلامی محسوب می شده و می شود.
منابع تحقیق در مدیریت اسلامی
از یک دیدگاه، میتوان منابع را به دو بخش تقسیم کرد:
الف - منابع دست اول، شامل قرآن، سیره (سنت)، عقل و اجماع.
ب ـ منابع دست دوم، شامل منابع اسلامی برگرفته از منابع دست اول و منابع تطبیقی و سایر منابع.
«اسلام، دینی کامل است که تقریباً برای تمام فعالیتهای بشری اعم از فردی یا جمعی، قوانینی را در خود دارد. اسلام قوانین کاملی را برای ادارة حکومت، دولت، جنگ وتعیین حدود دستهبندی ارائه کرده است. هیچ عرصهای از فعالیت فردی و اجتماعی وجود ندارد که در پوشش حقوق اسلامی قرار نگرفته باشد و هیچ همسازی و مطابقتی در نظریهپردازیهای غیردینی پراکنده نیز به عنوان نقطة مقابل قلمرو دین وجود ندارد. باور بر این است که چنین دین کاملی، مستعد ارائه پاسخهای جدید به مسائل امروزین جوامعی است که در جستوجوی توسعه و نوسازی هستند. »
براي استخراج نظر الهي در هر مورد خاص از جمله در حوزه مديريت اسلامي، صاحبنظران ديني چهار منبع اوليه برای اين منظور معرفي ميكنند كه عبارتند از:
· کتاب (قرآن)
· سنت
· اجماع
· عقل
کتاب (قرآن):
«اولین مرجع و گواراترین سرچشمة فیض استنباط احکام الهی، قرآن کریم است. مرجعی که خداوند دربارة آن میفرماید: «لایأتیهالباطل من بین یَدیه و لامن خَلْفِهِ» هیچ باطلی از هیچ نظر و از هیچ طریق به سراغ قرآن نمیآید. 500 آیه از آیات قرآنی به احکام مربوط است که در کتابهای فقهی تحت عنوان آیاتالاحکام جمعآوری و از آنها یاد شده است. » تمام کتابهای آسمانی که بر پیامبران الهی نازل شده، دارای محتوا و ویژگیهای مربوطبه زمان خودشان است. اما قرآن کریم چون بر آخرین پیامبر، حضرت محمد(ص) نازل شده است، محتوای آن فراتر از زمان خود ایشان و بلکه پیام آن برای تمام انسانهای روی زمین تا قیامت است.
«چهار مشخصه اساسی قرآن کریم که باید به یاد داشت عبارت است از:
الف) قرآن بر شخص حضرت رسول اکرم (ص) در قالب بخشهایی جداگانه وحی شد؛ از جمله تشریح اقدامات، وضع قوانین و مشروعیت بخشیدن برحسب وضعیت جامعه مسلمانان.
ب) قرآن شامل اصول کلی و راهنماییهای جامعه است و نه بیان جزئیات و پرداختن به آنها.
ج) حیطة آیاتی که جنبة قانونی دارد، محدود و از نظر تعداد نیز اندک است.
د) قرآن بطور کلی، کتاب ایمان و رفتار معنوی است. »
قرآن نه تنها منبعي سرشار براي كليه موضوعات و معارف اسلامي است بلكه ساير معارف ديني نيز بايد بر قرآن عرضه شده و در صورت سازگاري با قرآن مورد پذيرش قرار گيرد. معارف قرآن به 5 دسته کلی تقسیم میشود:
1) اصول عقاید: مهمترين بخش قرآن كريم مبحث اصول عقايد است كه به ترسيم زيربناي اساسي مكتب اسلام در قالب سه اصل توحيد، نبوت و معاد ميپردازد.
2) احکام: حدود 500 آيه قرآن به احكام عبادات، معاملات و .... اختصاص دارد.
3) اصول اخلاقی: قرآن به آموزش آداب و اخلاق اجتماعي و فردي ميپردازد. همانند: قولوا للناس حسناً
و لا تمش فيالارض مرحاً
4) قصص و تاریخ: ذكر حالات اقوام و امتهاي گذشته و انبياء پيشين و در اين ميان ذكر عوامل پيروزي، شكست، سقوط و موفقيت تمدنها تا از اين راه آموزشي براي آيندگان باشد. قصص قرآن نه داستان است، نه تاريخ و نه افسانهسرايي بلكه تحليلي كلي است فراتر از زمان و مكان.
5) امثال و حکم: استفاده از تمثيل براي ذكر نكات مهم و دشوار در قالب مثالهايي همانند باد و باران و ... . به عنوان نمونه در سوره جمعه خداوند عالمان بيعمل را به چهارپاياني كه كتاب بر دوش ميكشند تشبيه ميسازد:
مثل الذين حملوا التوره ثم لم يحملوها كمثل الحمار
قرآن را بايد معجزه جاويدان پيامبر اسلام قلمداد نمود. يعني همانگونه كه دين اسلام ديني جاويدان است قرآن مجيد نيز به عنوان معجزه پيامبر اسلام همواره در منظر و معرض قضاوت انسانهاي همه عصرها و زمانها قرار دارد. قرآن خود همه انسانها را خطاب ميسازد و آنها را به مبارزه دعوت ميكند (تحدي) كه اگر ترديدي در معچزه بودن اين قرآن داريد حداقل سورهاي همانند سورههاي آن ارائه نماييد: و ان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فأتوا بسوره من مثله
سنت
پس از قرآن کریم، سنت، دومین مرجع تمام احکام و قوانین اسلامی است. سنت به معانی مختلفی آمده است. در لغت به معنای طریقت و روش است؛ خواه موردپسند باشد یا نباشد. سنت در اصطلاح شرع برآنچه از قول، فعل و یا تقریر پیامبر(ص) به ما رسیده است اطلاق میگردد.
سنت در لغت به معناي راه و روش، رسم و عادت پیشینیان و در اصطلاح داراي دو معني زير است:
1) مستحب در مقابل واجب.
2) قول، فعل و تقریر (تأكيد) معصوم
در اين مباحث سنت در معناي اخير مورد استفاده قرار ميگيرد.
سنت به سه بخش تقسیم میشود: بخش اول، «سنت قولیه»، مشتمل بر احادیثی است کهدر زمرة اظهارات، گفتهها وتقریرهای حضرت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) قرار میگیرد.
بخش دوم، «سنت فعلیه»، مشتمل بر سنتهای مرتبط با کردارها و اقدامات و عملکردهای واقعی حضرت محمد (صلیالله علیه و آله) است. بخش سوم، «سنت تقریریه»، دربردارندة سنتهایی است که به صورت ضمنی تصویب شده است. کردارهایی که قبل از زمان پیامبر (صلیالله علیه و آله) و در زمان بعثت به وقوع پیوسته و به دلیل سکوت اختیار کردن حضرت رسول اکرم(ص) مورد تصویب واقع شده است. به دلیل این آیه، قول پیامبر (ص) حجت است: و ماینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی: هرگز به هوای نفس سخن نمیگوید، سخن او هیچ غیروحی خدا نیست. به دلیل این آیه، افعال پیامبر (ص) حجت است: قل ان کنتم تُحبّون الله فاتّبعونی یُحْبِبْکُم الله: بگو اگر خدا را دوست میدارید مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد. حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: صَلّوا کما رایتمونی اُصلّی: آنگونه که من نماز میخوانم نماز بخوانید. تمام مسلمانان بر این نکته اتفاقنظر دارند که همة ابعاد سنت رسول خدا (ص) در همة امور دینی حجت است. بنابراین سنت یکی از ادلّه احکام است که برای به دست آوردن حکم شرعی باید به آنها رجوع کرد. دلیل بر حجیّت سنت، قرآن کریم است که خداوند میفرماید: ما اتـاکم الرسول فَخُذوه و ما نَهاکم عَنه فانتهوا: آنچه پیامبر (ص) دستور دهد عمل کنید و آنچه را نهی میکند، واگذارید.
منشاء سنت
همانگونه که در مبحث قبل بیان گردید قرآن منبع اصلی و اولیه در شناخت معارف دینی شمرده میشود و صحت سایر منابع دینی به دلیل تأکید قرآن است. بر این اساس دلیل استناد به سنت دستور الهی برای متابعت از پیامبر و جانشینان وی است. در این زمینه در موارد متعدد خداوند مسلمانان را به متابعت دستورات پیامبر فرا می خواند.
باید به این نکته توجه نمود که سنت در نزد عامه (اهل سنت) منحصر به سنت پیامبر است اما شیعه بنا به دلايل متعدد و از جمله دستور پيامبر مبني بر لزوم متابعت از قرآن و عترت و جدايي ناپذير بودن اين دو از يكديگر (حديث ثقلين) سنت پیامبر و سیزده معصوم دیگر را موردنظر قرار میدهد.
انواع سنت
سنت خود دارای سه نوع است که در ادامه به تشریح آنها می پردازیم:
1- سنت قولی
قول يا سنت قولي به گفتار و الفاظ صادره از سوی معصوم در قالب حدیث، روایت و خبر اطلاق ميشود. ناقلان حديث در آغاز صحابه، خويشان و همراهان پيامبر بوده و در درجه بعد شاگردان آنها. جمعآوري حديث در ابتدا به صورت شفاهي بود اما بعد به صورت مكتوب صورت پذيرفت.
از جمله منابع مكتوب حديث در ميان شيعه ميتوان به کتب اربعه شیعه اشاره نمود. قابل ذكر است در در دوره نائب چهارم امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف كه دامنه فقه توسعه يافته بود برخي از بزرگان علما و محدثين احاديث اهل بيت را در مجموعههايي تنظيم و مرتب نمودند و بدين ترتيب در مدت يك قرن چندين مجموعه بزرگ حديث پديد آمد كه چهار كتاب آن از مقبوليت بيشتري برخوردار شده كه به كتب اربعه مشهور شدند و شامل:
1) کافی: تألیف محمد بن یعقوب کلینی كه بيش از 20 سال براي براي تأليف اين كتاب وقت صرف نمود و بالغ بر 16199 حديث ميباشد.
2) من لایحضره الفقیه: تألیف شیخ صدوق و مشتمل بر 9044 حديث.
3) تهذیب الاحکام: تألیف شیخ طوسی مشتمل بر 13590 حديث.
4) استبصار: تألیف شیخ طوسی شامل 5511 حديث
از ساير كتب معتبر شيعه ميتوان به وسائلالشيعه، بحارالانوار و وافي اشاره نمود.
2- سنت عملي
انجام یا ترک عمل از سوی معصوم به عنوان فردی که از هرگونه خطا و اشتباه مصون است تبیین کننده دستور الهی در یک موضوع خاص بوده و از آن عمل حکم خدا کشف میشود. انجام یا ترک عمل دو نتیجه برای ما حاصل مینماید:
· انجام عمل از سوی معصوم: حداقل آن عمل مجاز است.
· ترک عمل از سوی معصوم: حداقل آن عمل واجب نمیباشد.
3- سنت تأكيدي
اگر در حضور معصوم عملي انجام گيرد و يا حكمي از احكام الهي بيان گردد و يا به معصومي ديگر نسبت داده شود و حضرت آن عمل را نهي نكند و يا آن خبر را تكذيب نكند اين عدم تكذيب و نهي از سوي معصوم به منزله امضا و تأييد آن عمل محسوب ميشود. به طور خلاصه سکوت معصوم در برابر انجام عملی در حضور وی و یا بیان حکمی از احکام الهی به معنای امضا و تأیید آن عمل و یا حکم محسوب می شود. استناد به سنت تقریری بر اساس دو مقدمه استدلالي زیر میباشد:
1) وجوب امر به معروف و نهی از منکر بر هر فرد مسلمان كه معصوم نيز يكي از آنان است.
2) معصوم هیچ واجبی را ترک نمی کند.
باید به این نکته توجه نمود که تقریر با رعایت دو شرط زیر محقق می گردد:
1) انجام عمل یا بیان حکم به طور کامل در حضور معصوم باشد.
2) با توجه به شرایط زمانی و مکانی مانعی برای اظهارنظر معصوم وجود نداشته باشد. به عبارت دیگر امکان ردع و منع برای معصوم وجود داشته باشد (در شرایط تقیه نباشد).
قابل ذکر است که در عصر غیبت فعل و تقریر هم از طریق خبر و روایت به ما منتقل می شود. از سوی دیگر سنت تقریری دو نتیجه برای مکلف دارد:
· اگر عملی در حضور معصوم انجام شده و معصوم به آن اعتراض نکند یعنی آن عمل حداقل ممنوع نیست (هرچند وجوب یا استحباب مشخص نمی شود).
· اگر واجبی در حضور معصوم انجام شده و معصوم به آن ایراد نگیرد یعنی آن عمل صحیح است. یعنی به عنوان نمونه شخصی در حضور معصوم نماز بگذارد و معصوم به نحوه نماز خواندن او ایرادی نگیرد یعنی آن عمل صحیح بجای آورده شده است.
اجماع
«اجماع در لغت به معنای اتفاق و هماهنگی است. . گاهی واژة اجماع برای فهماندن معنای پایداری در قصد و اراده بهکار برده میشود؛ مانند قول خداوند متعال که میفرماید: «واَجْمعوا اَمْرَکٌم وشرکائکم یعنی بر امرتان استوار باشید و شریکان خود را فراخوانید.» مقصود از اجماع، اتفاق نظر فقهای شیعه بر حکمی از احکام اسلام به گونهای که کاشف از نظر معصوم باشد. اجماع منبع فرعی محسوب می شود زیرا در واقع ارزش اجماع به دلیل کاشفیت از نظر معصوم است.
اجماع در اصطلاح اصولیین: اتفاق اهل حل و عقد از امت محمد (ص) است. اما هر نوع اجماعی حجت نیست. شیعه ملاک و مناط حجیت اجماع را بودن قول معصوم (ع) در میان اقوال اجماعکنندگان میداند. «محقق» در کتاب «المعتبر» میگوید: اگر صد نفر از فقهای شیعه بر قولی اجماع کنند ولی قول معصوم (ع) در میان آنها نباشد نظر ایشان حجت نخواهد بود اما اگر قول امام معصوم (ع) در میان قول دونفر از فقهای شیعه باشد، قول آن دو حجت است.
راههایی که بدان وسیله میتوان، وجود قول معصوم (ع) را در میان اقوال اجماعکنندگان تشخیص داد عبارت است از: الف ـ حس: وقتی فرد در جمع، حکم شرعی را از امام (ع) بشنود. ب ـ قاعده لطف: چون خداوند بر بندگانش لطف دارد باید افرادی را که شایستگی تقرب دارند کامل گرداند و این همان علت لزوم بعثت انبیا (ع) است.
ج - حدس - یعنی حدس زده شود که رأی امام (ع) با رأی اجماعکنندگان موافق است.
عقل
چهارمین دلیلی که حکم شرعی از آنها استنباط میشود، عقل است؛ زیرا حکم عقلو دیگر ادراکاتش از جمله حجتهای شرعی است که در استنباط احکام دخالت دارد. عقل یعنی نیروی درک کننده درونی که اثبات یا نفی قضایای کلی را درک می کند. عقل یک منبع مستقل نیست بلکه به عنوان کاشف حکم شرعی محسوب می شود. به عنوان نمونه در مواردی که حکم شرعی از طرف شارع نرسیده باشد اما حکم قطعی عقلی وجود داشته باشد می توان از حکم عقل حکم شرع را به دست آورد.
تعریف عقل
محقق قمی عقل را چنین تعریف میکند: «مقصود از دلیل عقلی، حکم عقلی است که از طریق آن میتوان به حکم شرعیرسید و از علم به حکم عقلی نیز به علم حکم شرعی نیز میتوان رسید. »
حجیّت عقل
علمای اصولی شیعة امامیه دلیل عقلی را حجت میدانند و برای اثبات حجیّت آن بهاخبار متواتری استدلال میکنند که بر حجیّت عقل دلالت دارد. اخبار و روایات متضمناین معناست که عقل چیزی است که خداوند رحمان بدان پرستش میشود و بهشت بدان به دست میآید. حکمی که با عقل به دست میآید، حکمی است که پیامبر درون، یعنیعقل، آن را ابلاغ کرده است. شهید محمدباقر صدر عقیده دارد که عقل، بالقوه یک منبع فقهی است، ولی بالفعلنمیتوان آن را یک مأخذ به حساب آورد و مراد این است که در هیچیک از زمانها، هیچیک از فقهای شیعه، حکمی را بهوسیلة آن ثابت نکرده است. آنچه با عقل قابل کشف است همه در قرآن و سنت و به دلیل نقلی بیان شده است.
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در بحث از شرایط اجتهاد آوردهاند: برخی تصور کردهاند که مبانی استنباط مجتهدین شیعه مانند مبانی استنباط اهل سنّت است؛ از قبیل به کارگرفتن قیاس و استحسان و ظنون؛ با آنکه کسی که بر شیوة اصولیین شیعه آگاهی دارد میبیند که آنان از کتاب و سنّت و اجماعی که کاشف از دلیل معتبری باشد بیرون نرفتهاند. از این سخنان امام خمینی (ره) به دست میآید که ایشان به دلیلعقل چندان اعتراف نداشتهاند. زیرا بطور حصر میگویند: مأخذهای فقه شیعه از کتابو سنّت و اجماع بیرون نیستند. ضمن منابع چهارگانة قرآن، سنت، عقل و اجماع باید به نهجالبلاغه مراجعه کرد که سرشار و مملو از اندیشههای مدیریتی و سیاسی و علوم و فنون است. این منبع، سرچشمة اندیشههای مدیریتی است که اندیشمندان برجستة سیاسی در عالم اسلام چون ماوردی، فَرّاء و ابنطقطقی از آن بهره گرفتهاند.
«ابنطقطقی در کتاب الفخری فیالاداب السلطانیه و الدول الاسلامیه میگوید: مردمانی به نهجالبلاغه از کلام علی (ع) روی آورند، زیرا کتابی است که از آن حکمت، موعظه، توحید، شجاعت، زهد و همتبلند آموخته میشود و کمترین فایدة آن فصاحت و بلاغت میباشد. »
این کتاب پس از نگارش در سال 400 هجری قمری به یکی از مهمترین منابع اندیشة اسلامی بعد از قرآن و حدیث پیامبر (ص) تبدیل شد.
عهدنامة مالک اشتر یکی از فرمانهای حضرت امیر یکی از مهمترین منابع در این زمینه بهشمار میآید که به اصلیترین و پربارترین سند مدیریتی و سیاسی در تاریخ اندیشة اسلامی بدل گشت و پژوهشهای فراوانی دربارة اندیشههای بلند موجود در این عهدنامه به رشتة تحریر درآمد. این فرمان نه تنها منبع اندیشة مدیریت اسلامی محسوب میشود بلکه منبعی برای هر اندیشة مدیریتی است. » در عهدنامة مالک اشتر که در کوتاهترین عبارات، رساترین برنامههای کشورداری پیریزی شده است، هنگامی که از گروههای مختلف اجتماعی و وظایف و حقوق آنها سخن به میان میآید، سخن با آرامش خاصی پیش میرود. اما همین که به قشرهای محروم و ستمدیده میرسد، گفتار امام چنان اوج میگیرد که گویا آن حضرت از اعماق دل فریاد برمیآورد: «الله الله فی الطبقه السفلی من الذین لا حیله لهم من المساکین والمحتاجین و اهل البوسی و الزمنی فان فی هذه الطبقه قانعاً و معتراً» ای مالک از خدا بترس دربارة قشر محروم و نیازمند زیرا در این طبقه، هم کسانی هستند که ذلّت و بیچارگیش را اظهار میکند و هم کسی است که به عطا و بخشش نیازمند است ولی اظهار نمیکند.
لازم به یادآوری است که اوضاع زمانی دورهای که هر متفکر در آن میزیسته از جمله عواملی است که بر عصر آن زمان و اندیشه سیاسی متفکران تأثیر داشته است. اینکه آن زمان، دورة «اعتلا و رشد» بود یا زمان «انحطاط و پریشانی» بوده است؛ مثلاً میان دورة خواجه نظامالملک که در دورة رشد سلجوقیان زندگی میکند با خواجه نصیرالدینطوسی که در عصر وحشت و تخریب و غارت مغولان زندگی میکرده است تفاوتهای عمدهای وجود دارد که باید در بررسی اندیشهها مدنظر قرار گیرد.
|